همین هایمان جایی دیگر

***ماهک من***

تولدانه

 

 

 

 

 

تو میتازی و مینازی

پس بناز و برقص در سمفونیک عاشقانه پاییز

 

باشد که طلایی باشد مهر بر من

 

 

 

 

 

 

پ ن

تولدانه امسال درست روز عاشورا بودکه ما فردایش یک دورهمی کوچک داشتیم

و میکشی

و میکشی از زمین و زمان

از خیال و رویا

از زیبایی ها

بودنی و نبودنی ها

غم و شادی

و ثبت میکنیم تا میتوانیم

ادامه نوشته

مهر با مهر تو

روزهای طلایی من اغاز شدند با شوق اول مهر تو

44156799617553228048.jpg;

و تا 22 روز من میتازم در این جشن رنگی تا روز میلاد تو

00500519354724807634.jpg;

 

پ ن:بمناسبت این 22 روز طلایی کودکان خیریه حضرت مریم را میزبان شدیم در کافه جوین شهرمان و شادی بودن دخترمان را با انها سهیم شدیم به شکرانه بودن و عهد هر ساله

پ ن 2:تولد ماهرخ مان امسال عاشورا تاسوعاست پس به پیشواز رفتیم

گاه گاهی از این فصل روان

چه قدر نیستیم

چه کم مینویسم این روزها

و چه دلگیرم از انچه ثبت نکردم

بسیار شلوغیم

با شعار دانشگاه باشگاه کارگاه

 

ادامه نوشته

دیالوگ ۱۸

ماهرخ :مامان ابا چطوری درست میش (البته منظورش قطرس)

من:اولش تو دریاس بعد افتاب میتابه روش بعد بخار میشه میره هوا ابر میشه بارون یا برف میشه میاد زمین

پیش خودمان گمانیدیم عجب علمی پاسخش دادیم

 

 

ماهرخ :از کجا میره تو دریا

من:از تو رودخونه

 

از کجا میره تو رودخونه؟

از چشمه

از کجا میره تو چشمه

از دل زمین

 

چطوری رفته تو دل زمین

 

 

 

وااااااااای فک کنم باید میگفتم دوتا هیدروژن یک اکسیژن

بعد از یک گفتگوی طولانی فهمیدیم منظورش این بوده اب از چه تشکیل شده

 

مثل ان روزی که میگفت چرا اسمان ابی ست و رنگی دیگر نیست

 

و ما حیران گشته کفش زیر بغل زدیم و تا ماه جیغ کشیده در رفتیم

کمرنگیم

سلام و صد سلام

 

این روزهای شلوغ را چگونه میگذرانید

 

شلوغیم

ماهدختمان هم یا در حال انجام ازمایشات خوددان

یا نقاشی و اشپزی

بازی های دوباره کودکی با ماهکم خلاصه شذه در کارگاه های مادروکودک مامان فاطمه

که اصلش اموزش مهارت های ده گانه زندگی هست

 

شلید پاییز مان کمی خلوت شویم و پر رنگ

شاید اینجا نباشیم اما دلمان اینجاست

 

 

دیالوگ۱۷

هستیم و سر میکنیم با روزگاری که ما را به شکر خدا وا داشته

شکر و هزاران شکر نثارش میکنیم

 

این روزها درگیریم 

اینچنین باشگاه ,کارگاه

و این حلقه وار میگردد

 

راستی!

 

خوبید؟

ماهرخ:مامان وقتی  یه نفر شیر باز میکنه اب نمیاد میره بعد که اب میاد خونش پر اب میشه

ابا ر چیکار میکنه?

بابا:خونه چاه داره میره تو چاه

ماهرخ:اگه چاه نداشت چی?

بابا:اقای اتشنشان میاد با یه دستگاهی ابا ر میکشه بیرون

ماهرخ:بعد چی?

بابا:ابا ر میریزن دور

ماهرخ:چرا میریزن دور حروم میشه بریزن تو شیکم ماشینشون باهاش اتیش خاموش کنن

خردادی ما95

نیستیم

نه که نباشیم ،نبودنمان به کمرنگ شدنمان مربوط است

خلاصه ی یک ماهه ما

البته زیادی خلاصه

 

ادامه نوشته

قمر در عقرب ما

این روز های ما

بی نظم و قر قاطی

شاید اگر درست همش بزنیم

آشی شوله قلمکار میزبان نگاه شما دوستان باشیم

 

ادامه نوشته