به اندازه ی هر ثانیه بودنت مادری را بدهکارم
این دوران طلایی را بر من طولانی تر کن
میخواهم تا می شود بدهکارت شوم
مادری را بدهکارم ،که این مقدس را بجا نیاوردم
بر من ببخش هر گره ابرو را،هر انگشت اشاره و بیدااااد گری اژدهای درونم را
که تو را چون هر معصوم مطهری رنجاندم
این چهار سال را بدهکار توام ،باش تا آخر عمرم را بدهکارت باشم
این دین را بر خود دوست دارم سنگینی اش شانه ام را می اندازد اما بودنت مرا محکم میسازد
باش و بودنت ، دوران طلایی عمر را بر من هموار می سازد
تو!
جوانی منی،آنچه از کف من میرود و در تو بیدار می شود
تو
اینه ی جادویی من هستی
چشمان تو آینه ی جادویی من هستند
جوانم میکنی ،هر صبح که خود را بر آینه ی چشمانت شروع میکنم
روان میشوم بر ثانیه های عجول
دستانت مخملیست که میبرد از دستانم زبری روزگار را
بودنت را شاکرم
چه خوب که هستی
کی؟
واقعا؟!
شما چطور؟
پ ن=دوست یا بابای عادل فردوسی تو خندوانه ما ر بفکر انداخت
روز جهانی کودک
با این تفاوت که واست چاشت آماده میکنم بیدارت میکنم یکم با موهات ور میرم ،دور گردنت بو میکشم،چند تا بوس و یاز شدن چشمای نازت
و طلوع خوشید صبح من
با هم لباس میپوشیم زیر آفتاب صبح پاییزی دستای کوچیکت تو دستام از پل رد میشیم، از رو جدولا میریم از رو سنگا و منم مهمون شیطنتای مسیر راهت میشم دوباره بچه میشم
و این روزای زود گذر و بی تکرار ر با همه ی وجودم حس میکنم لمس میکنم
امروز روز تو و دوستای تو، تو کل دنیاست واسه همتون عاقبت خیر و سلامتی ارزو میکنم روزت مبارک
اینم هدیه ی من واسه ماهرخم
منتظر ساعت یک میشینم تا با هدیه ت بیام دنبالت و غرق شادیت شم که فقط واسه ی چشمای منه
با هم سبزیم
هر سال خاطرات شیرینی بر من میخرد،چمدان خاطراتم آن گوشه ی آخر مهر هر سالش ،زیباست خوشبوس و لبخند میزند
هرگز این دو هفته ی آخر مهر را با بی مهری سر نمیکنم
توووووووووووووووووووووووووووووووو را من دیوانه وار عاشقم می فهمی،تمام من در توست،به بند بند نفسهایت گره خوردم،تار تار موهایت لحظه لحظه ی عمر من است
ماهرخ!
با توام جان مادر؛
و ماییم و یک هفته ی نااااااااااااااااااااااااااااااااااااز ،بدو بدو،و چه لذتی در من نهفتس،این نیمه ی دوم مهر ،نیمه ی عمر من است
روزهای شیرین کند باشید، ارامتر!
مهمانی در پیش داریم
و دوباره دوستاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان سبـــــــــــــــــز،سبز در برگریزان طلایی
امید که هر سال سبز باشند این روزهای طلایی ما
و ما چنین عهد داریم با خود تا جان در بدن باشد
مشکلت چیست؟
کمک نمی خواهی!؟
زیادی مطلب میخوری!
زیادی در به روی ما میبندی!این رسمش نیست،کمی مهربانی بایدت،همچون گذشته،مبادا دوستدارانت را از دست بدهی
مهمان ناخوانده
واااااااااااااااااااااااااااااااااای داره تموم میشه
مردم از خستگی
تمام تلاشم کردم تا نابودشون کنم 85 درصد موفق بودم
به امید پیروزی صد در صد
خیلی خوب با من همکاری کردی ممنون ازت
از روغن زیتون گرفته تا سرکه سیب و مهمترینش کوتاهی مو
داریم موفق میشیم
این اولین باری بود که موهات اینقدر کوتاه میشه
و امیدوارم آخرین باری باشه که موهات میزبان مهمانی ناخوانده و سریش میشه
خاله آسیه واست موهات کوتاه کرد
و این طور شد که با فر پایین موهات که اینقد دوسشون داشتی خداحافظی کردی
دوتا اولین متفاوت
دیروز عصر تا آخر شبمون خوب بود با هم رفتیم باشگاه مادر و فرزند این عالی بود و یه اولین خووووووب خیلی خوش گذشت
یه جشن و یه شام
تو هر شرایطی با هم بودنمون ر دوست دارم
تمام من ------------>تو
یه تصمیم مهم!
یه انتخاب،شک،یه مهمی که میتونه تا اینده ی دور روت تاثیر بزاره
ذهنم درگیره راهیه که باید رفت
اما...
نکنه زود باشه،نکنه اشتباه کنم اینان که کلافم کرده کاش می شد خودت تصمیم بگیری
با توکل به خدا پیش میریم
پاییز 94 ما
یک پاییز شیرین به شیرینی پاییز نود
پاییزی که بر دلم قدم گذاشتی و مسرورم از بودنت
و این پاییز را همچون همان پاییز نود شوق دارم
به امید موفقیت های روز افزون
فقط نگاهت میکنم
بعد از دو هفته تازه بهت عادت کردم
شدی دختر چهار ساله ی من
تا قبل این هر کی میدید میگفتن شش سالشه؟!!!!