فقط نگاهت میکنم
بعد از دو هفته تازه بهت عادت کردم
شدی دختر چهار ساله ی من
تا قبل این هر کی میدید میگفتن شش سالشه؟!!!!
بعد از دو هفته تازه بهت عادت کردم
شدی دختر چهار ساله ی من
تا قبل این هر کی میدید میگفتن شش سالشه؟!!!!
(دخترمان قبل از شیرین کاری روی چهره)
خواهر نازم
خاله، خواهرزاده
مراسم تولد دوسالگی ماهرخ ر با دعوت از همکاران عزیز آقای خونواده در محل کار اقای خونواده یعنی ایستگاه مرکزی اتشنشانی برگزار کردیم و بســــــــــــــــــــــــیار خوش گذشت و جای همه خالی
دوستان:
مراسم ناخنک زدن به کیک به به
کیک قاچ کنووووووووووون
ماهرخ و کیک ماشین اتشنشان که عکس یکی از ماشینهای سازمان اتشنشانی هست
فوووووووووووووووووووووووووووووووووووت
و دردانه اتشنشان کوچکم، با لباس نجاتگر و کلاه
سلام
من اومدم با هوار تا از این بوسایی که میبینین
اینجا روز اولی که رسیدیم و بلافاصله پریدیم تو اب با وجود همه ی خستگیمون
اینم از روز دوم سفر و شن بازی با بابا و ارمین و نازنین
اینجا شب دوم مسافرتمونه که رفتیم پیست رالی و من سوار این ماشید شدم و عکس گرفتم این ماشین فروشی بودااااا
اینم از بعد اظهر روز دوم تو بازار ماهی فروشا
اینم از ارمین که یه سره با هم سر جنگ داشتیم داره سنگ و گوش ماهی بمن نشون میده
این لحظه صلح کرده بودیم
و اما آخرین اب بازی ما روز اخر و سیاه شدن من
حمام بعد از دریا
(قربون چشمونت که وقتی میگم ماهرخم چشمای قشنگی داره این شکلی میشی)
وقتی از دریا دور شدیم و می اومدیم خونه واسه صبحانه کنار یه رود عریض نشستیم به اسم تجن
(آخه به چی فک میکنی دخترم که این طور مات گذر زمان و جاری اب شدی)
(ای سرا پا همه خوبی به چه می اندیشی؟)
واسه نهار رفتیم چشمه علی
اینجا من بذر درخت میچینم که بیاریم شهرمون شاااااااااید کاشتیم شااااااااید در اومد
بعد نوشت:
دخترم این چند روز زیاد سرحال نبودی و همه ی حواسم پیش تو بود شب اول تا ۳۹ درجه تب کردی
من خواب بودم و متوجه گریت شدم وقتی بیدار شدم میلرزیدی و قرمز شده بودی هل کردم بردمت بیرون لباسات درآوردم و تا کنار ساحل رفتیم حالت که بهتر شد استامنوفنت دادم و خوابیدی اگرچه ویروس عزیز ترک وطن کرده اما هنوز سرفه میکنی و بیحالی
سلام خوبین؟
منم خوووووووب!
دیروز من و مامان فاطمه رفتیم خونه خاله مینا!
اونجا چند تایی عکس گرفتیم
در عجبم که چرا وقتی لنز دوربین خاله مینا میاد جلو صورتم یهو قیافم زشششت میشه عجبا!!
مامان احساس کرد کثیف شدم گفت حوصله ندارم ببرمت حمام این بار برو تو ماشین لباس شویی قول میدم دفعه بعد ببرمت حمام
همین طوری که خونه خاله مینا بودم یه سر رفتم تا باغ سیب بچینم حواسم پرت شد نفهمیدم من سیب چیدم یا سیبا منو؟؟