سلام به همه ی خوبان خوب تر از خوببالاخره که دختر نازم موفق شد درست و حسابی راه بره و من خیلی خوشحالم
دیشب خونه ی ما ولوله بود ولوله که چه عرض کنم
کلی شادی و خوشحالی
حالا میگم چرا؟
دیشب واسه دخملی جشن قدم گرفتم البته یه جشن کوچول موچولو
مهمونای دخترم عمو حید ارمز و خانواده... عمو رضا ارمز و خانواده (نیاز به توضیح داره)و عمو سعید مهاجر و خانواده که این عمو ها دوستان خوب خانوادگی هستن و عمو محمد و خانواده که عموی واقعی هستن
و اما بریم سراغ توضیحات در مورد عمو رضا و خاله سارا
دیشب همه متوجه شدیم که تو دل خاله سارا یه قلب کوچولو داره میتپه و این بهترین خبر بود شیرینیشم خوردیم
همه خوشحال شدیم آخه خاله سارای دخترم بهد از 18 سال زندگی مشترک میخواد مامان شدن تجربه کنه و این خیلی خوبه
تبرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییک سارا خانم و آقا رضا
و اما جشن قدم ماهک من



البته این کیک با کیکی که من به عمو قناد نشون دادم به اندازه ی فاصله رنگی سیاه تا سفید تفاوت داشت
معلوم نیس حواسش کجا بوده

ماهرخ در حال قر دادن بابایی واسش نی نای نی نای میخوند اونم د بودو که رفتیم

این هم از بابایی و دخترم

اینم من و دخملی

ماهرخ خانم اون بالا چیکار میکنی بیا پایین مامانی خطرناکه;)

بفرمایید شام
واسه شام سوپ جو و زرشک پلو با مرغ و ژله گل و کرامل سالاد فصل و میوه فصل واسه پذیرایی آماده کردم

رد پای ماهرخ رو نوشابه ها مشاهده میفرمایید دیگه!
مثل اینکه خاله سارا هم هوس سوپ کرده بودن و خوشبختانه من تهیه کرده بودم اونم بی خبر

ماهرخ در حال نابود کردن کیک

اینم از کیک و کفشای دخملی که چکمه ها ر بابا حسن واسش خریده

جاکفشیمون از امشب مهمون تازه داره و باید میزبان کفشای کوچولوی دخملی باشهماهرخ جونم امیدوارم همیشه تو خوبیها ثابت قدم و پیش قدم باشی
از خدا ممنونم که میتونی راه بری و به خاطر این سلامتی خدای عزیز و مهربون شکر میکنم
خدا جون شکرت