واکسن 1 سالگی

سلام خوبین؟

امروز ساعت 11 با خاله فاطمه ی دخترم و ماهرخ رفتیم بهداشت واسه واکسن یکسالگی

اول که کنترل شد البته دخترم نسبت به ماههای قبل وزن چندانی اضافه نکرده بود

اما گفتن همین طورشم خوبه خدا ر شکر

بعد از کنترل رفتیم واسه واکسن

این بار یه دونه به دستش میزدن

وقتی خانم میخواستن واکسن تزریق کنن ماهرخ حواسش پرت واکسن شد تا اومد گریه کنه کار تموم شد دخترم موند الان باید گریه کنم یا تعجب؟

تولد یکسالگی قسمت دوم_سری 2

واسه پذیرایی تصمیم گرفتیم میوه و شیرینی وپاپ کورن و عصرانه بدیم

که عصرانه  ساندویچ سرد و نوشابه بود

سانویچها ر بابا و عمو سعید درست کردن

این هم از کاپ کیک ها که البته اون طور که میخواستم نشد

1 واسه یه ساله شدنم و عکس خودم و انگری بردز هم روی هر کاپ کیک بود

http://axgig.com/images/94910646795098877972.jpg

اینم از یادگار نامه دخترم که توسط مهمانها نوشته شد

یه سری نقاشی آماده انگری بردز تهیه کردم که بچه ها تو مهمونی سرگرم بشن و مشغول رنگ آمیزی که ماماناشون راحت باشن

به همه اعلام کردم که مداد رنگی بیارن اما جز هلیا جون کسی مداد رنگی نیاورد

حیف شد

تولد یکسالگی قسمت دوم_سری 1

روز تولد رسید و من و دخترم منتظر مهمونا شدیم

البته دخترم روز تولدش حال خوبی نداشت چند شب تب کرد و سرفه و آبریزش بینی

که گزینه آخر تو عکسا کاملا مشخص

دیروز متوجه شدم  هفتمین مروارید دخترم در اومده

و اما ادامه بحث تولد

اینم بابا و مامان جونی دخترم در حال رقص اونم محلی

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعا ر فوت کن که صد سال زنده باشی

ماهرخ در جواب:بلد نیستم

اینم ریسه تولد

اینم خونه مامان جونی بعد از تولد

تولد یکسالگی قسمت اول_سری 2

متاسفانه من نتونستم تو نیشابور تم تولد پیدا کنم

این طور بگم که هر کجا رفتم و ازشون تم تولد خواستم اونها در جوابم گفتن چی هست؟

قیافه من

یعنی فروشنده تزیینات تولد نمیدنه تم تولد چیه ؟

خدایا منو بببببببببببببببببببببببببببببببر

به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم تم تولد دخترم آماده کنم اونم با کمک مینا ی عزیز که تو اوج کاراش بمن کمک کرد

این ریسه تولد دخترم که شامل پرچم های رنگی و عکس ماهرخ جون و انگری بردز و ۱که نشان دهنده  یکسالگی دخترم و تولدت مبارک انگلیسی هست

این هم ریسه عکسهای دخترم از تولد تا ۱۱ ماهگی که هر ماه ازش گرفتم

اینم کارت خوشامد گویی مهمانها که سر در ورودی زده بودم البته زیاد جالب نشده بود اما از هیچی بهتر بود

 

تولد یک سالگی قسمت اول_سری 1

سلام

الوعده وفا

با عرض معذرت عکسها زیاد جالب نشده من شرمندم

این عکسها قبل از تولد که خودم گرفتم

اینها کارت دعوتایی هستن که داخلشون یه حلقه دی وی دی

که توش کلیپ عکسهای ماهرخ جون که ماهکم تو این کلیپ از مهموناش دعوت میکنه به تولدش بیان

از خاله نگار و دایی علی دخترم واسه این دی وی دی تشکر میکنم

پاکتشم که خودم درست کردم و با کمک خاله فاطمه اونا ر پخش کردیم

 

 

اینم گیفت مهمانها هست که دو دسته بود:دخترونه و پسرونه

تو گیفت دخترا یه ست کیف پول کش مو و گل سر و شکلات و بادکنک بود

تو گیفت پسرا یه بسته مداد رنگی ۶تایی انگری بردز و بادکنک و شکلات

که داخل ظرفشم پر بود از پوشالای دخترونه و پسرونه

امیدوارم بچه ها خوششون اومده باشه

این هم برگه یادگاری دخترم که خودم درست کردم

مهمانهای عزیز تو این برگه واسه دخترم یادگاری نوشتن و این برگه ها ر قایم میکنم که دخترم تو ۱۸ سالگی اون بخونه

 

 

قول میدم هر چه زودتر عکسا ی تولد آپلود کنم

 

دوسنان متشکرم

سلام

خوبین ؟

من و دخترم هم عالی

بالاخره مراسم تولد دخترم به خیر و خوشی برگزار شد

دخترم من تمام تلاشم کردم که یه تولد خوب برگزار بشه و امیدوارم که مهمانها و ماهکم از این مراسم راضی باشن

اما ماهکم باید بدونه که چه کسایی به مامان فاطمه واسه تدارکات این روز قشنگ کمک کردن

از خاله مینا بخاطر پیشنهادش واسه تم انگری بردز تشکر میکنم آخه من نمیتونستم تم مناسبی انتخاب کنم همه ی تم ها قشنگ بود تا اینکه تصمیم نهایی خاله مینا گرفت و به من قول داد کارهای تم انجام بده

خاله مینا ازت ممنونم که با وجود اون همه کار پایان نامه و افتتاح مغازت به مامانم کمک کردی

نگار جون عزیز تو تهران واسه دخترم یه کلیپ خوشگل ناناز درست کردن که بعنوان کارت دعوت بین مهمانها پخش شد

ممنونم نگار جون

                                                     

دایی علی جون دخترم از شما هم تشکر میکنم بخاطر پست سی دی کلیپ و ...

خاله فاطمه خوبم هم که زحمت رایت سی دی کشید و روزی که کارت های دعوت پخش میکردیم دانشگاه پیچوند و همراه من و ماهکم اومد واسه پخش کارتا

بابای عزیزم مرسی که همه ی خریدا بعهده شما بود و کلی خسته شدی این دو روز آخر

و در آخر از مامان جونی و بابا جونی ممنونم که اجازه دادن این مراسم تو خونه اونا برگزار کنیم آخه خونشون بزرگ و کلی کمک کردن تو مرتب کردن و چیدن صندلی ها

 این گل تقدیم میکنم به شما که دوستون دارم و بمن کمک کردین

 

 

 

 

16 و نیم

۱۶ و نیم ساعت دیگه مهمونام میان

خدااااااااااااااااااااااااااااایا همه چی مرتب باشه

امار تولدم بتون میدم

الان ینمه سرماخوردم امیدوارم بهتر شم که تو مهمونی اذیت نکنم

تدارکات تولد

سلام شرمنده که این روزها کمتر هستم و وبلاگ دیر به دیر بروز میشه

آخه درگیر تدارکات تولد ماهر جون هستم جمعه 21 مهر تولد ماهرخ جونه و من سخت مشغول امیدوارم با کمک خاله مینا جون دخترم  یه مراسم خوب داشته باشیم


شمارش معکوس

دختر نازم

ماهم امروز اولین هفته از نیمه اول آخرین ماه سال اول زندگیت و داریم غروب این روز قشنگ تماشا میکنیم

و دقیقا دو هفته دیگه روز تولدت

?????? ???????? ???? ?????

روزی که من مامان شدم و تو زیبا ترین دختر و از اون شب دیگه به ماه آسمون کاری نداشتم دیگه پشت پنجره واسه دیدن آسمون و ماه و خورشید نرفتم

تو اسمون منی و خورشید و ماه منی

وای که چقدر کار دارم واسه تولدت

باید از فردا شروع کنم و خودم واسه تولدت آماده کنم



بابایی روزت مبارک

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/68029284949396811578.jpg

سلام بابایی امروز فقط با شما حرف دارم

میخوام بهت بگم روزت مبارک بابایی

خسته نباشی

اپا اپا

سلام به همه ی خوبان

منم خوبم

دیشب خاله الهام و همسرش با سینا جون اومده بودن خونه ما

قصه از اونجا شروع میشه که خاله جون یه جفت کفش خوشگل هدیه میاره

از اونجایی که من عاشق کفش نو هستم وقتی مامان کفشا ر پام کرد از خوشحالی گفتم اپا اپا یعنی کفش

اینقده کفشام خوشگلههههههههه