قمر در عقرب ما
بی نظم و قر قاطی
شاید اگر درست همش بزنیم
آشی شوله قلمکار میزبان نگاه شما دوستان باشیم
بی نظم و قر قاطی
شاید اگر درست همش بزنیم
آشی شوله قلمکار میزبان نگاه شما دوستان باشیم
هیچ چیز
جلودار همت ...و اراده ی آدمی نیست...
بر کوچکیت منگر
و همیشه ترس را
از باورهایت دور ساز...
اینکه فیلها، همیشه از موش ها در هراس اند...
یک واقعیت است ...
ناصر کشاورز
و حبابی ترکید
یکی از دور چنین فریاد کرد:
این حباب عمر است که به یکباره چنین ترکیده
آن یکی گفت:
حباب بغض است که چنین می ترکد
رند دیگر هم گفت:
این حباب شبنم بر تن یاس کبوداست که چنین ترکیده ست
اولی گفت:
جه غریبانه شکست
دومی گفت:
طفلکی عاشق بود
رند دیگر هم گفت:
راستی مگر امروز عید است
...
کودکی بازیگوش حلقه ای در دست داشت
نرم و آهسته به میدان آمد
او به نرمی و لطافت پرسی:
کف صابون دارید...
محمد بقایی
بازی های زیادی میشه با این مکعب های چوبی انجام داد
پدر و دختر میشینن و کلی بازی میکنن
از جمله:
دخترک اینجا یه خونه ساخته
یه آدم کنار خونه
یه گل که تو دستشه
و یه درخت سمت چپ تصویر
اینجا یه ستون ساخت و رفت چسب حرارتی آورد و یه الا کلنگ ساخت و پدر هم الا کلنگ بازی کرد خخخخخ
یه خونه شیروونی
مروری میکنیم بر روزهای عادی با بازی های تکراری و کمی شاد
فقط بازی طوری که دخترک اگر دوست داشت هرچه که میخواهد ببیند و بیابد بدون هیچ اجباری فقط سرگرمی
اما نه خالی تر از هیچ
عکس پرچم کشورهای مختلف ر خریدم گفتم حالا باشه یه روزی لازم میشه
به روزی نرسیده دخترک از کنجکاوی داشت نابودشون می کرد گفتیم نابود نشده به یه دردی بخورن
چسبوندیم به ماشین لباسشویی که هیچ کاربردی نداره و این تنها بهانه استفاده از اون بود
چسبوند و من اسم کشورا ر گفتم و تکرار کرد
چی هست و از کجا اومده ر به اینده ی دور محول میکنم فقط خواستم که ببینه و بشنوه و مخصوصا بچسبونه
خوب دیگه اینم یه کلاه
فقط واسه یاداوری به دخترک که اینها هم هستن میتونی با اونا بازی کنی به جون خودم
دخترک عاشق عروس شدن و این حرفاس گفت دامن درست کن
ساختیم اما مرغوب نبود و با هر بار رقصیدن دخترک از هم میپاشید
و هرمی که دوست داشتم بسازه و استقبال کرد و ساخت
واسش قرقره خریدم با دو پایه کلی تک قرقره رو هم میسازه خوشحاااااالم
اینجا حروف انگلیسی و چهره ها ر میچسبونه
فقط دست ورزی بیشتر از این هرچی دوست داشت
پ:
دیروز نقاشی کشیدی به سبک گذشته
واسش جیب هم کشیدی خوب قلنبهجییییییییییییییییب
امروز با دخترکمان در دامان طبیعت ساعاتی گذرانیدیم به شادی و شادمانی
لحضه ای کنا رود نشستیم و بر گذر آب که همچون ثانیه های عمر جاری بود سنگ انداختیم و غم از دل دور کردیم
گرمای درون را به سردی اب سپردیم و دل با خنکای رود روان شاد نمودیم
از رودمان سنگ های زیبا چیدیم و چیدیم
از درختی که بر ما سایه افکنده بود به منزله تشکر برگ چیدیم
و خود میدانم که بد کردیم اما خواستیم فراغتی برای اوقات کودکمان باشد چوب های کوچک هم از کناری چیدیم و دست به کار شدیم
قرار شد برای اقای پدر نقاشی اماده کنیم و او به تخت خواب محل کارش بزند و هر دم یادمان باشد
دردونه ی منی که با این دقتت داری چمن میکشی
با رنگ انپشتی خورشید و سبزه و ابری کشیدیم البته با انگشتان ظریف دخترک و راهنمایی های من (خدار شکر کثیف کاریاش دیده نمیشه)
گلها و ماهی ها را به سبک بیپر بیپر ماژِیکا کشید
با تکه چوب ها تنه درخت و با برگها برگهای درخت ساختیم و چند سنگی که از رود روان غنیمت گرفتیم را بر رود ابی خودمان رها کردیمو با چسب چسباندیمشااان
نه که کارستون اما ....
رفتم سراغ کتابای دردونه و دفتر وایت برد و ماژیکش برداشتم
اشکال هندسی در چپ و راست برگه کشیدم و ازش خواستم با خطوط افقی بهم وصل کنه اولش که متوجه نشد و نقاشی کشید
رفتیم سراغ مداد و دفتر
و بعد از اون مدادشمعی
اشکال هندسی و شمارش و شکل های نظیر هم اینها ر با هم کار کردیم بالاخره ماهرخ خسته شد و رفت
بعد از استراحت ماهرخ و یه خواب ظهر طولانی با کلی انرژی یه عصر جدید و تجربه کردیم
واسش خمیر بازی درست کردم
اما دو رنگ خوب رنگام کم بود
وای وای وای واااااااااااااااااااااااااااای چه ظریف با خمیرا بازی میکنی به خدا بهداشتی درستشون کردم مامانی
با خمیرا مار درستیدیم انگشتر درستیدیم النگو هم هم
عزیزم شما فقط خمیر ورز میدادی اما امیدوارم دفعه بعد بهتر از امروز با خمیرا بازی کنی البته خمیر و من پهن کردم و دردونه خوووووووب قالب مییزد
اینم گل مامان ساز که با تمام عشق تقدیم دخمری کرد
و یه خونه کوچولو واسه شما که داری در میزنی و میخونی: کیه کیه در میزنه
اعتراف:ببخشید که دخمری شتل و بهم ریختس آخه سرماخوردس
طوری که من خمیر درستیدم و ازش راضیم:
ادامه مطلب دیگه دیگه
دوختنی های ماهرخ
تو این بازی واسه ماهرخی یه مسطتیل مقوایی و یه دایره که با پانچ سوراخ سوراخ شده بودن تهیه کردم با یه نی ابمیوه از اونایی که ما بهشون میگفتیم ساندیس به عنوان سوزن و نخ کاموا هم به عنوان نخ استفاده کردم
و به ماهرخ کمک کردم واسه کوک زدن مستطیل و انشاالله در نوبت بعدی دایره دوزی میکنیم
ماهرخ یکم دوخت و چون خسته شد رفت سراغ برج قورباغش
واسه مرحله بعد یه سرس اشکال هندسی با کاغذ رنگی درس کردم و با پانچ یکی یه سوراخ انداختم و دادم ماهرخ یخ ریسه از اشکال هندسی درست کرد
ماهرخ از این مرحله بیشتر ستقبال کرد نسبت به مرحله قبل
بازی ۲۹:
این بازی شبیه برج قورباغه ماهرخ
یه سقوط داره
این بازی تو وبلاگ یکی از دوستان دیدم و خواستم که ماهرخ تجربش کنه با اجازه از دوست عزیزم که متاسفانه ادرس وبلاگشون یادم نیست و اگه پیدا کردم حتا تو همین پست میزارم
گرچه اینا همه امروز توسط خاله زهرا جون تیر تو پر شد
ماهرخ اسم این بازی گذاشته بود سرسره
با یه جمعه پر بار ،در اوج تنهایی اومدیم
از صبح امروز ،جمعه، تا فردا من و دخترم تنهاییم
واسه همین به میل خانم خانما چند تا بازی انجام دادیم
اولین بازی:
چسب بازی:
راستش من دوست دارم ماهرخ طوری بزرگ شه که قدر داشته هاش بدونه به هر بهونه و دلیل کوچیک وسایلش دور نندازه و از اونا مراقبت کنه
بهمین خاطر هر بار که کتابی پاره میشه یا اسباب بازی خراب میشه تا حد امکان اونا ر در حضور خودش و با کمک خودش تعمیر میکنم که یاد بگیره هر بار خراب شدن یک تجربه در خودش داره
امروز ماهرخ کتابش پاره کرد و با هم اونو درست کردیم و ایده بازی ۲۵ به ذهنم رسید
این شد که چند تا شکل از روزنامه بریدم و دادم ماهرخ جون تو دفتر کارش با چسب ماتیکی و چسب نواری بچسبونه
ماهرخ از این بازی خوشش اومد
و در نهایت صفحه پر شد و دخترک مان در چسب میبنده
**************************************************************
مدتی هست که اماده شدن ماهرخ واسه یادگیری زبان دوم ذهنم مشغول کرده
از کجا و چطور شروع کردن و سن شروع اموزش زبان دوم
تا اینکه بعد از کلی تحقیق فهمیدم اموزش زبان دوم که البته باید در غالب بازی باشه نه آموزش مستقیم ،بهتر از همون بدو تولد شروع بشه
اونم با تقویت مهارت دیداری و شنیداری و لامسه و ....
من اعتراف میکنم که دیر اقدام کردم اما خدا ر شکر که بالاخره یه کارایی ر شروع کردم
واسه اموزش(مهارت) شنیداری همون آهنگ های شعر کوتاه زبان و فیلم های کوتاه مناسبن که من هنوز اهنگی پیدا نکردم
اما ۱۰ تا دی وی دی انیمیشن خیلی خوب به اسم peppa pig از سایت نهال کودکی خریدم که هم اموزشی هست هم از رنگ هی شاد و زنده تو ساخت انیمیشن استفاده شده و خیلی روان صحبت میکنند و دی وی دی های your baby can read
امیدوارم هر چه زودتر اهنگ های کوتاه هم پیدا کنم
واسه اموزش (مهارت) دیداری پازل های فومی حروف بزرگ انگلیسی ر خریدم و اونا ر روی در یخچال چسبوندم و هر از گاهی به میل ماهرخ جون اونا ر مرور میکنیم
و امروز هم حروف سایز بزرگتر آوردم و چیدیم و با اونا واسه دخمری قصه گفتم و تو قصه نام حروف ر هم میگفتم
چون قصه بود ماهرخ همونجا دراز کشید
*****************************************************
خونه بازی:
بلافاصله بعد از بازی قبلی ماهی خانم رو به من به پشتی ها اشاره میکنه و میگه خونه خونه بازی
هیچی دیگه منم پا شدم واسش خونه ساختم و اونم رفت تو خونش و با عروسکش بازی کرد
قربونت برم که اینقدر لطیف و مهربون با عروسکت حرف میزنی
آخ آخ آخ مامان سقف خونم داره میریزه این چه خونه ایه
قربون ذوق کردنت بشم من من من فقط من
ماهرخ:
واااااااااااااااااای اوفتاد مامانی مامانی اووووووفتاد
قربون اون حرف اووووووووووو رو لبات بشم که میگی اووووووووفتاد
********************************************************
بعد از اولین ویرانی یه خونه جدید ساختم با سقف محکم تر این بار سقف از جنس دیوار بود یعنی پشتی بزرگ
اما قلقلی خانم سقف خراب کرد و خونه تبدیل به سرسره شد و در مرحله بعدتر تبدیل به سطح شیبدار واسه رفت وآمد شد
هر بار که از اون شیب میومد پایین به سبک خودش تا ده میشمرد
و بعدتر از اون زیرش یه خونه شد و ماهرخ رفت و اونجا خوابید
ماهرخ:
من اینجا بوخوابم،اینجا خونه خودممه،مامان مامانیییییی من بوخوابم
و در نهایت از اون بالا پشک میزد