ماهرخ از جنس خودش 7
گاهی شبها خود را به پنجره ی خانه ی کوچک ما می کوبیدند
جایی پناه گرفته بودند که جایی برایشان نبود
خا رو خاشاک برایمان به ارمغان می اوردند
انجایی که برای خودشان جایی نداشت قصد لانه سازی داشتند
مگر می شد؟
این پرندگان بی عقل
غذایشان به عهده ی شخص بنده بود
و مرد خانه مان فکر لانه ای بزرگتر برایشان کرد
و بنا ساخت
تخم هایشان را قبل تر دیدیم و متاسفانه ترکیدند
اما اینبار تخمشان جوجه ای بود که هر از گاهی از بلندای منزلشان به ما فخر می فروخت و پشت چشم نازک میکرد
این جوجه ی خیس و کوچک
دخترمان را نشانش دادیم و با هم اشنا شدند این دو همسایه ی قدیمی
میشود این ها را حیوان خانگی نامید؟پرندگانی که میتوانند از ما باشند اما نه در بند و قفس ،آزاد آزاد
وقتی سکوت حکم فرماست ماجرایی در پیش است یا غرق در خیالی یا درگیر بازی
این پتوی دونفره ی شش لا واقعا رو انداز مناسبی برای تن نحیف این بیچاره ی جان بر کف است؟(سمت دیگر اتاق عروسهایت را چیده بودی و بزمی داشتید)
این روزهای هپروت من و روزهای آزادی دخترمان و اتاقی که اگر اتاق بنامیدش
چنان است اوضاع که ماهرخ با بار و بنه اش گم میشود در این اوضاع
و وقتی رویت میشود حسابی مشغول خود
این را ساختی نمیدانم چطور پابرجاست با کدام مهندسی که و نظام تعادلی
همه جایش کج و کولس
هلو نوش جان کردی و هسته اش را در کیف ما چپاندی که چه؟!
میخواهم کاردستی درست کنم
اتویی با دکمه ی گرد و چراغی از جنس هسته
بالاخره سر گرفت که ما مایع حباب درست کنیم
و کودکمان دوست داشت
گوشواره اش شکست ما هم با نخ گوشواره ساختیم (برای بسته نشدن سوراخ گوش هایش)
از ما خواست با دکمه برایش گوشواره بسازیم
رسما دکمه را بگوشش دوختیم مای جللاد
امروز این آکواریوم ماهی را که خود خود خودت ساختی آن زمانی که از شلوغ بودن اتاق به پشت در پناه بردی و واقعا گم شدی در خود
و بما هدیه دادی با بسته بندی زیبا
بسیار دوست داشتیم