یه روز برفی و غروب خورشید
سلام به همه ی مهربونا
روز شنبه یعنی 2 روز پیش مامان و بابا تصمیم گرفتن که بریم بیرون برف بازی
عمو سعید و خانمش و هلیا کوچولو هم اومدن
وای همه جا سفید بود همه عروس شده بودن درختا شمشادا زمین...
مامان فاطمه کالسکم با خودش آورد منم تو کالسکم نشستم کنار آتیش
همونجام عصرونم خوردم
خیلی خوش گذشت جاتون خالی
اینم چند تا عکس برفی
اینم من ومامان فاطمه
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 16:18 توسط مامان فاطمه
|