سلام

خوبین؟

خوش میگذره؟!!

عیدی و عید دیدنی و آجیل پاشون و ...

دیروز یه مهمون خیلی کوچولوء بند انگشتی اومده بود خونمون

آنیسا جون نوه خاله جون مامان فاطمه س

بلافاصله بعد از اون یه مهمون سورپرایز اومد برامون

اون سورپرایز فوق العاده فاطمه جون بود

فاطمه وروجک دختر دوست دوران دانشگاه مامان فاطمه س مثل فرفره چهار دست و پا از این ور خونه به اون ور خونه میرفت

بعد از اون النا جون اومد

النا دختر همکار باباس تو آتشنشانی

تازه وقتی من و النا نبودیم یعنی سه سال پیش آقای رجبی (بابای النا جون) با خانمشون و مامان و بابای من رفتن خونه دوست مامانم تو شهر بابلسر

دیروزم کاملا اتفاقی همه همدیگر ملاقات کردن

خیلی خوب بوووووووود