امروز من و مامان فاطمه و بابا رفتیم برف ریز  بابا قبل از نهار تصمیم گرفت بریم که مامان فاطمه هم قبول کرد

جاتون خالی آب بازی سنگ بازی آتیش بازی و ...

چه هوایی عجب سر سبز و ...

اونجا الاغ و گوسفند و سگ و کلاغ از نزدیک دیدم

 

 

 

38890604011693442688.jpg

 

62204678313058904812.jpg

 

 

35195349416491430373.jpg

07046637668917523617.jpg

راستی من میتونم شعر یه توپ دارم قلقلی که مامان میخونه کامل کنم

یه توپ دارم (گلگلی)

سرخ و سفید و (آبی)

میزنم زمین (بالا) میره

نمیدونی تا (هنا) میره

هووووووووووووووووووووووورااااا