سلام

وای که دو تا جزغاله دق دادن منو

هر کاری میتونم انجام میدم که این خاله و خواهرزاده سرگرم شن

دارم از زهرا میگم که چند روزی میشه اومدن نیشابور و تا عروسی فاطمه هستن

این دو تا بچه کششششششششششششششششتن منو

امروز از ۲ تا بازیمون عکس گرفتم و گفتم بزارم

36262710384560639431.jpg

 

تو این بازی شیطان رجیم تو گوشم  زمزمه هایی کرد مبنی بر اینکه این دو تا جقله ر بنداز تو صندوق در روشون ببند

تا یه جایی به حرفش گوش دادم امما ییهو وجدانم قلنبه شد و یه بسم الله گفتم و تصمیم گرفتم یه بازی باهاش انجام بدم

و سناریو بز بز قندی پیاده کردیم

دو تا ببیی رفتن تو صندوق و من گرگ شدم

هی در زدم و این دوتام راحت درو وا میکردن و منم میخوردمشون

 

75724761473386092687.jpg

 

اینجام روی توپ کلی چسب کتاب چسبوندم و دادم ماهرخ و سعی میکرد چسبا ر از توپ جدا کنه وقتی از توپ جدا میکرد بدستش میچسبید با دندون از دستش جدا میکرد به دندونش میچسبید تا اینکه از من کمک میگرفت