سلام

خیلی خیلی خیلی اتفاقی و ییهویی تصمیمی گرفتیم و اون انجام دادیم

صب خونه بودیم شب تو قطار بسمت تهران

و البته و صد البته که بابا ر تنها گذاشتیم :دی

حالا هم که خونه مامان جونی هستیم قراره بریم شمال اگه منتفی نشه

واااااااااااااااااااااااااااااای ماهرخ چقدر منو اذیت میکنی وقتی با خاله زهرا  همدست میشی

تام و جری باید برن سینما وقتی زهرا و ماهرخ میبینن