یه گروه صمیمی و دوستانی زلال

دوباره به یه تلپ نوردی دعوت شدیم منتها ی پیاده روی که الحق دختر بی خواب ما خوب از عهده اش بر امد

 

ساعت پنج صبح بین درگیری ماه و خورشید

دستان نرم و کوچکش را بدست گرفتیم و کوله ی سبز به پشت راه افتادیم تا پای قرار

این اتفاق نااااااااااااااااااااادر را دوست داریم

کمی انتظار برای دوستمان

90925353270310864309.jpg

ماااااااااااااااااااااااااااااااامااااااااااااااااااااااان دهنم باز بود

62109303634188086900.jpg

این بهتر شد

کوچکترین عضو گروه و سرگرمی گروه برای حدود یک ساعت و نیم راه

مویی پریشان کرد و قری به کمر می انداخت و چه ناااااااااااازی بساط کرده بود

رسیدیم!!

خدایی باورمان نمی شد پیمودن این مسیر طولانی تا آبشار دوم را

از قبل از ورودی روستای اخلمد تا آبشار دوم بدون کمک من

96805380371803560754.jpg

با این خستگی هر طور میخواهی تو فیگور بگیر و منم عکس

44503574391132824072.jpg

از دیدنش لذت ببر از سردی آب،عظمت صخره های بلند

91018861484290891862.jpg

مادری ،دختری،تنهایی،کوله ی سبز

60539075051400058970.jpg

و چه صد حیف از بکری و طبیعت گم شده ی 13 سال پیش ،نبودند آنچه که ما دیدیم

روزگاری برای سنگ نوردی طبیعت به دامانش در پناه صخره های بلند پناه بردیم و مسیر آبشار را پیاده روی کردیم از میان خروشان رودخانه

خانه های قدیمی و در های چوبی و سبزی درختانی که چشم را نوازش میداد

و با همان تصور دوباره رفتیم اما متوجه نبودیم آمدیم طبیعت یا خرید

زمین خدا را هم بفروش گذاشتن

آبش را هم می فروشند کلا بازار سیاهی براه انداختند

از آخرین پارکینگ تا آبشار اول همه سنگ فرش و هر ده متر مغازه و رستوران

و ما ناراحتیِــــــــــــــــــــــــــــــــــمغمناک

این هم از ولین مغازه ی ورودی روستا

55406097930356679058.jpg

این دوستان را دوست می داریم و خوشحالیم که دخترمان هم همراهمان هست